۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه

زمستون می ره و روسیاهی می مونه به زغال...


همین چند روز پیش در دنباله شعری رو خوندم: در مملکت چو ُغرّش شیران گذشت و رفت/// این عوعوی سگان شما نیز بگذرد. آره درسته، این روزها هم تموم می شه.این روزهای سخت می گذره و خورشید از پشت ابر بیرون می یاد. دوباره می شود از کودکان ترانه شنید. دوباره می شود از خانه های شاد گذشت ... این روزها هم می گذره و فقط خاطره هاش در ذهن مردم می مونه. خاطره های خوب و بدش.مردم به یاد خواهند داشت که چه کسی در این دوران کمکشون کرده، به خاطر خواهند آورد که چه کسی از زندگی خودش به برای مردم و کشورش گذشته.مردم یادشون می مونه که چه کسی سربلند بیرون اومده.آری، می فهمند. اما روی دیگر سکه رو هم در ذهن خود حکاکی می کنند. روی افکارشان نقش خواهد بست که چه کسی فقط غلام حلقه به گوش بوده و فقط منافع خودش رو دیده. یادشون می مونه که چه کسانی انسانیتشون رو فراموش کردند. یاد خواهند داشت که  چنگالهای چه کسانی در تن زخمیشون بوده و آن وقت تک تک این انسان نما ها رو بازخواست خواهند کرد.
آری،این زمستون هم تموم می شه و در آخر فقط زغال رو سیاه خواهد ماند...

۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه

شاخاب به جای خلیج،پارس به جای فارس،زنده باد شاخاب پارس


جنوب ایران خلیجی نیست،هرچه هست،شاخاب (شاخابه) است و خلیج واژه ای است عربی.فارس هم معرب (عربی شده) پارس است. پس از این بعد نام این منطقه شاخاب پارس خواهد بود.اگر هم کمی ناموس است،بهتر است تلاش کنیم تا این واژه به جای کلمه ی عربی اش جا بیفتد.

۱۳۸۹ مهر ۲۶, دوشنبه

پارسی به جای فارسی:(بخش دوم)


پارسی به جای فارسی:(بخش دوم)
به جای این واژه ها که عربی هستند،از برابرهای پارسی بهره ببرید:
ب:
باب=بخش- بارز=آشکار- باطل=پوچ- باطن=نهان- باعث=مایه- بالاخره=سرانجام- بخیل=بی بخشش- بدن=تن- بدیهی=روشن- برج=بارو- برودت=سرما- بروز=پدید آمدن- بعید=دور- بغل=آغوش- بقال=خواربار فروش- بقایا=مانده ها- بلور=آبگینه- بیان=گفتار
ت:
تابع=پیرو- تاثر=دلتنگی- تاجر=بازرگان- تاخیر=دیرکرد- تاسوعا=نهم- تاسیس=بنیان نهادن- تاکید=پافشاری- تالیف=گردآوری- تامل=اندیشیدن- تبجیل=بزرگداشت- تبدیل=دگرگون شدن- تبرا=دوری کردن- تبرک=خجستگی- تبریک=شادباش گفتن- تجارت=بازرگانی- تجاوز=دست اندازی- تجسس=کاویدن- تجهیزات=سازوبرگها- تحت=زیر- تحت الشعاع=زیر پرتو- تحرک=جنبیدن- تحریف=کژ کردن- تحصن=بست نشینی- تحقیر=خوار کردن- تحول=دگرگونی- تخریب=ویران کردن- تخلیه=رها کردن- تخیل=پنداشتن- تدارک=فراهم کردن- تدبیر=چاره جویی- تدریس=اموختن- تذهیب=زرنگاری- ترحم=دلسوزی- ترسیم=نگاشتن- تریاق=پادزهر- تساوی=برابری- تسخیر=دست یافتن- تسلط=چیرگی- تسلیم=گزدن نهادن- تشبیه= همانند کردن- تشکر=سپاس گذاری- تصحیح= درست کردن-  تعدد=بسیاری- تعلق= بستگی- تعاون= همیاری- تفتیش= بازجویی- تفرج= گردش- تفکر= اندیشیدن- تقبل=پذیرفتن- تقلیل=کاستن- تقویم=سالنما- تلاطم=جنبش- تمساح=سوسمار- تناسل=از یکدیگر زادن= تنفر=بیزاری- تنبه=بیداری- توفیق=کامیابی- تهیه=آماده ساختن-
آبشخور(منبع):فرهنگ واژه های فارسی سره-از:فریده رازی-نشر مرکز

۱۳۸۹ مهر ۲۵, یکشنبه

خرید ویلا در شمال به چه قیمتی؟


 خرید ویلا در شمال به چه قیمتی؟
پرده نخست:چه کسی بدش می آید که در یک محیط سرسبز زندگی کند؟محیطی سرشار از حس زندگی،درختان کهن و صدای زیبای پرندگان.طبیعتا هرکسی دوست دارد در یک نقطه سرسبز،خانه ای برای خودش دست و پا کند.این خانه باید در جایی سرسبز باشد،و به باور بسیاری وسط جنگل سرسبزترین و بهترین جا برای ساخت یک ویلای زیباست.
پرده دوم:در آگهی روزنامه می بینید که در یکی از جنگلهای شمال ایران(مثلا استان مازندران،جنگلهای عباس آباد)،خانه های زیادی با قیمت عالی پیش فروش می شوند.در آگهی هم با آب و تاب بسیار و با افتخار نوشته شده است که خانه های شما،در یک مکان بکر و دست نخورده، وسط جنگل ساخته خواهد شد! سپس با خودتان فکر می کنید که:" به به،عجب موقعیت اوکازیونی! وسط جنگل!چه شود" اما هرگز با خودتان نمی اندیشید که ساخت خانه در میان جنگل،برابر است با نابودی چند درخت. با خودتان می گویید:"مهم نیست،چند تا درخت که بیشتر نیستند".
پرده سوم:در آگهی روزنامه نوشته شده است که در صورت معرفی کردن این آگهی به دوستان خود،از تخفیف ویژه ای بهره مند می شوید.تلفن را بر می دارید و از روی لیستی که نوشته اید،تماس گرفتن با آشنایان را آغاز می کنید:قلی،اکبر،تیمور،مرجان،شوهر خواهر،برادر زن،پسر عموی نوه خالم،شوهر خواهر زن باجناقم! و... به یک لیست بیست و اندی نفر می رسید که همگی مانند جلادان ساتور به دست،در کمین درختان بی گناه،طبیعت دست نخورده و زندگی آرام آنجا هستید.
پرده چهارم:آن قسمت از جنگل به وسیله قوم مغولی مانند شما،تسخیر می شود.درختان کهن،سر بریده می شوند و دیگر جز تصویرهایی ابهام آلود از آنها چیزی باقی نمی ماند.دست و پای بی گناه درختان بی گناه را قطع می کنید و از زجر کشیدنشان لذت می برید.سپس برای راحتی کار،آن اندام هنوز زنده ،آن دست وپاهایی را که هنوز نفس می کشند، می سوزانید و در این فضای مبهم دودآلود،از فرصت استفاده می کنید خوشحال هستید که کسی شما را نمی بیند،شروع به ساخت خانه هایی می کنید که بر جنازه های هنوز زنده موجوداتی از نگاه شما بی ارزش بنا شده اند.البته هنوز چند درخت در پیرامونتان وجود دارد.
پرده پایانی:چند سال از آن قتل عام می گذرد.در ویلای خود نشسته اید و به پرامون خود خیره اید.نمی دانید چرا ازاین محیط خسته شده اید.دوستانتان،کسانی که روزی همسایه ی شما بودند،آنجا را ترک کرده اند.پا به بالکن می گذارید.بر روی صندلی می نشینید و به بیابان! اطراف خود می نگرید.دیگر نه درختی است و نه آب و هوای جنگلی مطبوعتان.تنها چیزی که دیده می شود،ویلا و خانه است.روزی صاحبان همه این ویلاها می خواستند در جنگل زندگی کنند،هنوز هم جنگل هست،اما جنگل ساختمان و بوی تند آسفالت داغ .دلال به شما گفته است که این خانه صحرایی! شما را به یک دهم قیمتی که شما خریده اید،نمی خرد.حال شما مانده اید و یک بیابان تازه سربرآورده و پولهای بادآورده برای دلال...

۱۳۸۹ مهر ۲۳, جمعه

پارسی به جای فارسی:(بخش نخست)

پارسی به جای فارسی:(بخش نخست)

به جای این واژه ها که عربی هستند،از برابرهای پارسی بهره ببرید:

آتی=آینده-**آخرین=واپسین-**آداب=آیینها-**ابتلا=دچار شدن-**ابدا=هرگز-**ابدالدهر=همیشه-**ابلاغ=رسانیدن-**اتفاق=رویداد-**اتفاقا=ناگهانی-**اجاره=کرایه دادن-**اجانب=بیگانگان-**اجداد=نیاکان-**اجرام=توده-**اجساد=کالبد-**اجناس=کالاها-**اجیر=مزدور-**احتراق=سوختن-**احزاب=گروها-**احشام=چارپایان-**احکام=دستورها-**اخبار=تازه ها-**ادب=فرهنگ-**ادیان=آیین ها-**اذیت=آزار-**ارتفاع=بلندا-**ازدواج=جفت گرفتن-**اساطیر=افسانه ها-**استحاله=دگرگونی-**استحمام=گرمابه **-استخراج=بیرون آوردن-**استخلاص=رهایی یافتن-**استعفا=کناره گیری-**استفراغ=بالا آوردن-**استقبال=پیشوازآمدن-**استقلال=نابستگی-**اسلاف=پیشینیان-**اسلحه=جنگ افزار-**اسناد=پشتوانه-**اسهال=ریغ-**اشعار=سرودها-**اصطبل=آخور-**اصغر=کوچکتر-**اصوات=آواها-**اطاعت=فرمانبرداری-**اعتراض=ایراد گرفتن-**اعتصاب=دست از کار کشیدن-**اعدام=نیست کردن-**اغتشاش=آشوب-**اغراق=گزافه گویی-**افتتاح=گشایش-**افراط=زیاده روی-**افتخار=سربرافراشتن-**اقامت=زیستن-**اقسام=گونه ها-**اکاذیب=سخنان دروغ-**اکثر=بیشتر-**البته=همانا-**الان=اکنون-**التهاب=برافروختگی-**امواج=خیزاب ها-**امین=درستکار-**انتخاب=برگزیدن-**انحراف=کژی-**انضباط=سامان-**انعکاس صوت=پژواک-**انفجار=ترکیدن-**انهدام=فروریختن-**اهدا=پیشکش کردن-**اهمال=کوتاهی-**ایثار=ازخود گذشتگی-**ایمان=باور داشتن

آبشخور(منبع):فرهنگ واژه های فارسی سره-از:فریده رازی-نشر مرکز

۱۳۸۹ مهر ۱۸, یکشنبه

چرا دیکتاتورها درس نمی گیرند؟ یا (دیکتاتورها احمق ترین موجودات دنیا)

چرا دیکتاتورها درس نمی گیرند؟ یا (دیکتاتورها احمق ترین موجودات دنیا)
چرا دیکتاتورها از 2 چیز درس نمی گیرند؟
1-سرگذشت دیکتاتورهای دیگر:
تاریخ به روشنی نشان داده که هیچ حکومت خودکامه ای،نتوانسته باقی بماند.دودمان های تمامیت خواه،یا دیکتاتوری را کنار گذاشته و یا اینکه به زیر کشیده شده اند.پادشاهان عادل، رهبران خردمند و حکومت های مقتدر هم تا زمانی که مسیر زوال دیکتاتوری را نپیموده اند،توانسته اند حکومت کنند.تا زمانی که با عدالت و خرد با مردمانشان رفتار کرده اند،تاج را بر روی سرشان دیده اند.اما خودکامگی، جز یک انتها،که بارها هم تکرار شده است،بن بست دیگری ندارد.
2-سرگذشت مردم خودشان:
هر اعتراضی از نقطه ای آغاز می شود.اولین باری که به حکومت خودکامه ای اعتراض شود،آن را سرکوب می کند.....اما دوباره،در آینده اعتراضی رخ می دهد،..... باز هم سرکوب می کند،......اما دوباره در نقطه ای در آینده،جنب و جوشی شکل می گیرد.چرا هر دفعه که مردم هزینه می دهند،بازهم در جایی در آینده اعتراض را شروع می کنند؟پس چرا دیکتاتورها درس نمی گیرند؟چرا هر دفعه که سرکوب می کنند،باز هم اعتراضی پدیدار می شود؟تا کی می توان این را تکرار کرد؟
و حماقت اینجا مشخص می شود.
و موجود عجیبی است این قدرت...