۱۳۹۰ مرداد ۳۰, یکشنبه

ما خواستار تفکیک جنسیتی در باغ وحش ها و مجلس شورای اسلامی هستیم

چه معنی دارد در مملکت اسلامی ما گروهی نر با گروهی ماده در یک مکان سر بسته باشند؟ مگر اینا غریزه ندارند؟ به چه اجازه ای خر ماده با خر نر در یک قفس زندگی می کند؟به چه اجازه ای بوقلمون، روباه،میمون، لاشخور و...  در دو جنس مختلف از کنار هم رد می شوند؟ یه وقت فکر نکرده اید که ممکن است خدای ناکرده قلیان احساسات باعث ایجاد صحنه های ناجور در باغ وحش شود؟
همین وضع در مورد مجلس شورای اسلامی هم صادق است.اگر خدای ناکرده نماینده محترم مجلسی نتواند اسیر فرشتگان زیبا و محسور کننده(نمایندگان زن مجلس) مجلس شود، تصور کرده اید که چه فاجعه ای ممکن است اتفاق بفتند و چه صحنه ی ناجوری در صحن علنی مجلس رخ می دهد؟ما اصلا دوست نداریم دختران زیبا و معصوم ایران زمین که در مجلس کار می کنند و وظیفه سنگین و خطیر نمایندگی مردم همیشه در صحنه ایران را دارند، زیر فشار نگاه های سنگین نمایندگان نر مجلس قرار گیرند. بنابر این باید همانطور که کودکستان ها تفکیک جنسیتی می شوند، همه ی باغ وحش ها، بیت رهبری، کابینه دولت و... به ویژه مجلس شورای اسلامی دیگر مختلط نباشند.



۱۳۹۰ تیر ۱۳, دوشنبه

هرچه ما بیشتر سکوت کنیم اوضاع بدتر می شود


وقتی دیکتاتوری مخالفتی علیه خود نبینه، یاغی تر می شه و برای جلوگیری از فعالیتهای دوباره مخالفانش دست به اقدامات تندتری می زنه.پس باید چی کار کنیم؟ وقتی که شرایط تظاهرات خیابانی محیا نیست ساکت بشینیم؟حال این اقدامات ما حتما تظاهرات خیابانی نیست، صدها را برای بیان اعتراض هست، در جایی که غم و بدبختی ستون فقرات حکومتش است، شادی کردن هم یک نوع مخالفت است.در جایی که همه ی در و دیوار ها از عکس ها و پوسترهای حکومتی پوشیده شده،  پاشیدن رنگ سبز یک نوع مخالف محسوب می شه.زمانی که بر روی همه اسکناسها عکس انسانی جعلی هست، نوشتن یک شعار کوچک اعتراض محسوب می شه.
اگه حکومت با ملی گرایی مخالفه، پس احترام به نمادهای ملی و ترویجشون مخالفت محسوب می شه. اگه حکومت بتونه از اختلافات قومی سود ببره، پس مسخره نکردن اقوام یک نوع اعتراضه. اگه رژیم به مذاهب دیگه احترام نمی ذاره، پس احترام به همه مذاهب و دسته ها اعتراضه. اگه نظام نمی تونه حرف مخالف و نقد رو نسبت به خودش تحمل کنه، تلاش ما برای شنیدن حرفهای مخالفمون مخالفت کردن با حکومته.نباید سکوت کرد، در شرایطی که حکومت برای جلوگیری از نابودی دست به هر کاری می زند، باید ایستاد. ایستادگی حتما به معنای هزینه دادن های سنگین مانند کشته شدن، اعدام یا زندانی شدن نیست، بلکه ایستادگی به معنای تلاش بیشتر، کوتاه نیامدن، فراموش نکردن رویاها و ناامید نشدن است و ناامیدی هم واقعا بی معنیست، چون یا راهی پیدا می شود و یا اینکه راهی خواهیم ساخت.


We Cannot Remain Silent




۱۳۹۰ فروردین ۳۰, سه‌شنبه

از اینکه به جای کار عملی، نشستم و به لینکها امتیازمی دم،خسته شده ام


خسته شده ام، از اینکه جای اینکه تلاش کنم دو نفر رو آگاه کنم، نشستم و به دعوای استیل آذین و پرسپولیس امتیاز می دم .از اینکه به جای اینکه شبها به خودم زحمت بدم و برم شعار نویسی کنم، می شینم و به فحشهایی که مردم تو سایتها می دن می خندم، خسته شده ام. به جای اینکه توی برنامه های محیط زیستی شرکت کنم، می شینم و به خبر خشک شدن دریاچه ارومیه مثبت می دم خسته شده ام. از اینکه دست کودک نیازمندی رو نمی گیرم و به جاش از خبر فقر هموطن هام گریه کنم، خسته شده ام. خسته ام از اینکه دنیا رو سبز می خوام، اما هنوز وجود خودم زرد رنگه. می خوام جهان رو درست کنم، اما حاضر نیستم از خودم آغاز کنم. بهتره که هم اکنون نقطه ای برای آغاز باشه. آغاز شمع روشن کردن به جای لعنت فرستادن به تاریکی.


۱۳۹۰ فروردین ۲۰, شنبه

نغمه روسپی

 ترانه ای از سیمین بهبهانی


                        بده آن قوطی سرخاب مرا                      تا زنم رنگ به بی رنگی ِ خویش
  
                     بده آن روغن ، تا تازه کنم                     چهره پژمرده ز دلتنگی خویش
  
                     بده آن عطر که مشکین سازم                  گیسوان را و بریزم بر دوش
  
                     بده آن جامهٔ تنگم که کسان                     تنگ گیرند مرا در آغوش
  
                     بده آن تور که عریانی را                       در خَمَش جلوه دو چندان بخشم
  
                     هوس انگیزی و آشوبگری                      به سر و سینه و پستان بخشم
  
                     بده آن جام که سرمست شوم                    به سیه بختی خود خنده زنم :
  
                     روی این چهرهٔ ناشاد غمین                    چهره یی شاد و فریبنده زنم
  
                     وای از آن همنفس دیشب من                   چه روانکاه و توانفرسا بود
  
                     لیک پرسید چو از من ،‌ گفتم :                 کس ندیدم که چنین زیبا بود !
  
                     وان دگر همسر چندین شب پیش               او همان بود که بیمارم کرد :
  
                     آنچه پرداخت ، اگر صد می شد                درد ، زان بیشتر آزارم کرد
  
                      پُر کس بی کسم و زین یاران                  غمگساری و هواخواهی نیست
  
                      لاف دلجویی بسیار زنند                       لیک جز لحظهٔ کوتاهی نیست
  
                      نه مرا همسر و هم بالینی                      که کشد دست وفا بر سر من
  
                      نه مرا کودکی و دلبندی                        که برد زنگ غم از خاطر من
  
                      آه ، این کیست که در می کوبد؟              همسر امشب من می آید!
  
                      وای، ای غم، ز دلم دست بکش               کاین زمان شادی او می باید!
  
                      لب من -  ای لب نیرنگ فروش               بر غمم پرده یی از راز بکش!
  
                      تا مرا چند درم بیش دهند                      خنده کن ، بوسه بزن ، ناز بکش!

روسپی، عکسی از کاوه گلستان


۱۳۹۰ فروردین ۱۳, شنبه

اخراجیهای 3 حداقل باید 17 میلیارد تومان فروش کند


یک نتیجه گیری منطقی:
پرده نخست:روز پس از 22 بهمن بود که روزنامه کیهان نوشت در سرتاسر ایران 50 میلیون نفر به خیابان آمدند (منبع).بماند طبق نظر کیهان چند میلیون دیگر نتوانستند بیایند و یا اینکه شرایطش را نداشتند. معمولا هم کسی که 22 بهمن برای راهپیمایی می آید طرفدار نظام و محصولاتش است.
 
پرده دوم: مسئولان نظام بارها اعلام کرده اند که وضع اقتصادی مردم بسیار خوب است. درکشور فقیر نداریم (منبع). رشد اقتصادی بسیار بالایی داریم و مردم ایران نسبت به مردم اقتصادهای بزرگ وضع زندگی بهتری دارند. پس همه ی این مردم توانایی رفتن به سینما را از لحاظ اقتصادی دارند.
 
پرده سوم: پس تا اینجا طبق گفته های مسئولان، از 75 میلیون نفر، حداقل 50 میلیون نفر طرفدار رژیم هستند. تعداد 200 سالن سینما باز و فعال هم وجود دارد(منبع) و اخراجیهای 3 در 30 سالن به نمایش در می آید.(منبع).و به گفته دیگری در 35 سالن(منبع).اخراجیهای 2، 79 روز بر پرده سینما بود(منبع) و ممکن است که اخراجیهای 3 نیز به همین تعداد روز بر پرده سینما باشد.گنجایش هر سالن سینما را به طور میانگین 400 نفر حساب می کنیم. بهای بلیت تقریبا 3 هزار تومان است.سینماها تقریبا در 7 سانس کار می کنند. پس روزی 3000×7×400=8400000(هشت میلیون و چهارصد هزار تومان) عاید هر سینما می شود.79 روز ضربدر 30 سالن سینما ضربدر مبلغ بالا می شود:19908000000(نوزده میلیارد و نهصد و هشت میلیون تومان).پرده نخست و پرده دوم به این خاطر گفته شد که ببینیم چه قدر از مردم طرفدار نظام هستند و آیا همه ی آنها توانایی مالی آمدن به سینما را دارند یا خیر.اصلا بیش از دو میلیارد تومان را کم می کنیم. به خاطر کسانی که اطلاع ندارند و یا نمی توانند بیایند.فیلم باید 17 میلیارد تومان را فروش کند یا نه؟
 
پوستر اخراجی های 3

دیروز رفتم جدایی نادر از سیمین رو ببینم که...


دیروز رفتم به قصد دیدن فیلم جدایی نادر از سیمین .چون هم قلبا دوست داشتم ببینم و هم به خاطر فراخوان به خودم گفتم که باید توی  10 تا 12 فروردین برم سینما و این فیلم رو تماشا کنم. اولش رفتم سینما فرهنگ. ساعت 15 و 5 دقیقه رسیدم سینما. سانس سینما 14:45 بود. گفتم شاید بذاره وسط سانس برم. گفتم خانم یک بلیت بدید لطفا. گفت ظرفیت سالن تکملیه! از یه طرف ناراحت شدم و از یه طرف دیگه هم خوشحال. اتوبوس سوار شدم و دم سینما ایران پیاده شدم. سانس 16 رسیدم. دیدم اه... چه جمعیتی وایساده.گفتم شاید برای فیلمهای دیگه هم باشه، اما وقتی که در سالن باز شد، همه رفتند توی سالن فیلم جدایی نادر از سیمین. جالب اینجاست که اخراجی های 3 هم ساعت 16 سانس داشت، اما وقتی که در سالن فیلم جدایی نادر از سیمین باز شد، کمتر جمعیتی توی محوطه اصلی سینما مونده بود و حدود 4/3 فضای داخل سالن پر شده بود و استقبال مردم برای من بسیار رضایت بخش بود و نکته اصلی در اینجاست که بیشتر فیلمهای درجه یک دنیا ازدیدگاه منتقدان، لزوما پرفروش ترین هایشان نیستند.
فیلم بسیار جالبی بود. کلا فیلمهای فرهادی همینطورن، یکی از یکی بهتر. از نظر من ، بازی همه ی بازیگرها عالی بود، اما بازی پیمان معادی بسیار تونست منو جذب کنه.اگه بازیگرهاش معروف نباشن و کیفیت فیلم برداری سینمایی نباشه، فکر می کنین که دارین مستند تماشا می کنین. از داستان چیزی نمی گم، اما گفتن این نکته ضروریه که موضوع فیلم و ریزه کاریهاش ذهنتون رو به چالش می کشه و تقریبا نمی تونید حرکت بعدی فیلم رو حدس بزنید و مثل همیشه، فیلم همه ی سوالها رو جواب نمی ده و پاسخ چند سوال به عهده بیننده است.سوالهایی که از دیدگاه کارگردان مهم نیست، اما برای بیننده می تونه بسیار جالب باشه.
پس از اینکه درباره الی اکران شد، از فرهادی پرسیدند که اسم الی چی بود؟ الهام بود؟ الهه بود؟ المیرا، الناز، الیسا بود؟ یا...؟ گفت این سوالیه که خودم هم نمی دونم!

عکس از سایت cinemaema.com

۱۳۸۹ اسفند ۱۶, دوشنبه

ای دو میلیونی که می خواهید بروید ترکیه! کمی دست نگه دارید


دیروز خبری خواندم مبنی بر اینکه تا کنون دو میلیون نفر ایرانی برای سفر نوروزی به ترکیه ثبت نام کرده اند و جا رزرو کرده اند و به طور حتم شمار بیشتری برای دوبی، تایلند، اروپا و آمریکا برنامه ریزی کرده اند. خب تا اینجا که خوب است. مطمئنا سفر به روحیه انسان کمک می کند و باعث نشاط و سرزندگی می شود و قطعا در سفر چیزهای خیلی خوبی یاد می گیریم. به دلیل دیگری هم خوشحالم از اینکه می بینم که خیلی از هموطنانم هم می توانند گلیم خود را رو از آب بیرون بکشند. می شود با اطمینان گفت کسی که سفر نوروزی بیرون از کشور می رود، فرد ضعیفی نیست و از نظر مالی چندان تحت فشار نیست.از این بابت خوشحالم و اینها نیمه پر لیوان بودند.

اما صد افسوس که  نیمه خالی لیوان از نیمه پر لیوان بسیار پرتر است. نیمه ای که در آن فقر، بیکاری، ناراحتی های اجتماعی و فشار دیکتاتوری است. اگر کشوری مانند ترکیه امروز به اینجا رسیده است، تماما از ضعف رژیم ایران بوده. موقعیت های بسیار عالی که یک به یک از دست ایران به آسانی لیز خوردند و در دامن کشوری با یک دوم پهناوری ایرانشهر افتادند. کشوری که حکومتش به هیچ روی حاضر نیست از دیکتاتوری ایران دوری کند، زیرا تمام این شرایط تا به حال به نفعش بوده است. سرمایه ای که باید برای یک ایرانی خرج شود، برای یک کودک خوش آواز اهل بندر عباس تا اینکه توی لجن زندگی نکند، از لجن آب ننوشد و در نهایت در لجن نمیرد، در جیب مردمان ترکیه می رود. درهمی  شود در کیسه های عربهای دوبی. به شخصه با عربها هیچ مشکلی ندارم و آدمهای بسیار خوب و بزرگی هم بین آنها دیدم. اما چرا باید کشوری مانند امارات متحده عربی که بر سر سه جزیره ایرانی ادعا می کند، شاخاب پارس را الخلیج العربی می نامد، دختران پاک ایرانی را به فاحشه تبدیل می کند، ورزشهای باستانی ایران را می دزدد، معماری یزد را به نام خود در یونسکو ثبت می کند و ایرانی را عجم و لال می نامند، به خاطر وجود ایرانی های ثروتمند ادعای بزرگی کند؟ چرا باید بچه های ترکیه که تا چند دهه پیش دنبال ماشینها می دویدند، امروز به جوانی برومند و ثروتمند تبدیل شوند، اما کودک کرد یا آذری یا بلوچ ایران زمین به خاطر وجود فقر، تبعیض و عدم توجه ما در نهایت سکوت جان بسپرند؟ 

چرا ترکیه ای که خداوندگار، مولانا را با نهایت بی شرمی یک شاعر ترک می نامند، باید از صدقه سر ما جز بیست اقتصاد دنیا شود؟ چرا کارگرهای ایران باید به خاطر بازرگانان بی لیاقت که فقط به فکر سود خود هستند، بی کار شوند؟ همان کسانی که برای پر شدن کسیه های خود و چین، سفره های ما را خالی تر می کنند و دستهایمان را دراز تر.

به خداوند قسم ایران شگفتیهایی دارد که بسیاری از آنها هنوز ناشناخته اند. طبیعتی وصف ناپذیر دارد و از نظر تنوع واقعا غیر قابل تصور است. از بلند ترین قله آتشفشانی خاور میانه گرفته تا گرم ترین نقطه کره زمین به نام گندم بریان در استان کرمان. از سرو باستانی ابر کوه تا جنگل های دنا. از دریاچه زریوار تا قله تفتان. تنوع اقوامش مثال زدنی است که شناخت هرکدام بسیار لذت بخش است. آثار باستانی بی مانندی دارد، نتیجه هزاران سال تمدن کهن ایران زمین که همه منتظرند شما را ببینند و هم اینکه شما آنها را ببینید و شگفت انگیز تر از همه این است که همه این شگفتیها در یک دل یک گربه کوچک است. 

حال تصمیم گیری با شماست. می توانید در سواحل مدیترانه ای و آفتاب ملایم ترکیه قدم بزنید و روز بعدش از آثار باستانی استانبول دیدن کنید. می توانید بروید دوبی  و خوانندگان بزرگ را از نزدیک ببینید. می توانید بروید تایلند و .... .اما بدانید که هنوز قلب این گربه کوچک برای تان می تپد...
عکس از وبلاگ hakim-sina.blogspot.com


۱۳۸۹ اسفند ۹, دوشنبه

فردا به هر بهانه ای که هست، بیرون بیایید


هواشناسی اعلام کرده که فردا هوا بسیار خوب است، برای بسیاری که هنوز خرید نوروزشون رو انجام نداند، روز بسیار مناسبی برای خرید است.شاید به خاطر جو فردا حتی بتونین ارزون تر هم گیر بیارین. لازم نیست دست  زن و بچه رو بگیرید، تنها بیاین، اما حتما بیایید. غروبهای تهران، مخصوصا در اسفند، به ویژه در نزدیکی میدان آزادی بسیار زیباست! درخشش پرتوهای زرین خورشید، بر رنگ سبز شهر تهران ، واقعا دیدنی است. اگر هم در شهرستان تشریف دارید، میدانهای اصلی نور خورشید را بهتر جذب می کنند. هرچه خیابونها شلوغ تر باشن، زیباتر می شن.فردا به هر بهانه ای که می شناسید(خرید دارید، دیدن اقوام می رین، با دوستان می رین شام،  هوا خوری می کنین یا ...) بیرون بیاین.حتما بیاین.


واقعا غروب میدان آزادی زیباست!

۱۳۸۹ اسفند ۸, یکشنبه

دهم اسفند

دروغ نباشه، من 1 اسفند در خیابان نبودم.دلم می خواست اما نتوانستم که برم. به جبران آن حتما و در هر شرایطی هر سه شنبه را شرکت خواهم کرد. چون می دانم که شرایط امروز بسیارحساس تر از 1 اسفند است. موسوی و کروبی دستگیر شده اند و من به عنوان یک عضو جنبش سبز، وظیفه دارم در حد توانم نه تنها از آنها، بلکه از همه زندانیان سیاسی، از همه ی مردم در رنج و از همه ی مادران عزادار حمایت کنم. باید که یک گام به جلو بردارم، باید که تلاش کنم تا کشورم، ایرانم، میهنم، وطنم و مردمم را که همه شان رو بسیار دوست دارم، از چنگال یک مشت گروگان گیر آزاد کنم. باید که بگذارم ایرانم نقس بکشد. می دانم که کسی به تنهایی کاری نمی تواند بکند، اما من اگر برخیزم، تو اگر برخیزی، همه برمی خیزند...

۱۳۸۹ اسفند ۷, شنبه

سه شنبه های اعتراض ،روشی عالی برای فرسایش نیروهای نظامی

اکنون که این مطلب رو می نویسم، متاسفانه خوانده ام که خبری از موسوی و کروبی نیست و این پیام خطرناکی برای ما است. اونها رو به جای نامعلومی منتقل کردند و این یعنی دستگیری.اما  به هیچ روی نباید در این شرایط از خود واکنش احساسی نشون بدیم.بلکه باید با تدبیر و آگاهی برنامه دقیقی رو برای فشار سنگین بر حکومت پیاده کنیم و به گمان من برنامه سه شنبه های اعتراض، مخصوصا آخرین سه شنبه(چهارشنبه سوری)  طرح خیلی خوبی است و می تواند نیروهای نظامی را خسته کند. پیش شرط اجرای موفق و درست این طرح، آگاه کردن توده های مردم که بی خبر هستند، می باشد و همچینین تعهد ما برای شرکت در این روز.تا یک ماه اصلا جای تنبلی نیست(در واقع هیچ گاه زمان  پشت گوش انداختن نیست،  به ویژه تا زمان رسیدن به دموکراسی).باید مانند 25 بهمن خودمان را جر بدهیم! و تمام تلاشمون رو برای راه انداختن یک نبرد فرسایشی برای حکومت به کار بگیریم.

سه شنبه های اعتراض، در حمایت از رهبران مخالفان

۱۳۸۹ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

25 بهمن فقط برای تهران نیست،برای همه ایران است

بدینوسیله، اینجانب (یک عضو خیلی کوچک از مردم ایران و جنبش سبز) از همه هم میهنان عزیزم، خواهران و برادران گرامیم و پدر و مادرهای خودم در سراسر ایران، از هر قومیتی و با هر مذهب و تفکری برای این روز و در کل برای دموکراسی تلاش کنند. خوشبختانه فعالیت های خیلی زیاد و خوبی را در شهرهای کشور، به ویژه شهرهای بزرگ صورت گرفته است، اما خواهش این عضو کوچک این است که در آستانه این روز، هرکار مثبتی را که می توانند انجام دهند.فعلا تا یک 6 روز، جای استراحت و بی تفاوتی نیست. همچنین امید وارم که مردم شهرهای مختلف ایران هم در این روز، شهرشان را سبز کنند.

وجود این روزها ثابت می کند که ناامیدی بی معنی است

روزهایی بود که بعضی ها فکر می کردند همه چیز تمام شده است، وحدتی بین مردم نیست، کسی جرات کاری را ندارد و دیگر هیچ روز سبزی در آینده پیدا نخواهد شد و همه ی اینها اثر ناامیدی دروغینی بود که بر سر ما سایه می افکند. چه کسی تا یک هفته پیش گمان می کرد که مردم دوباره اینگونه با یگدیگر متحد شوند و اختلافات هر چند کمرنگ خود را کنار بگذارند و فقط به یک چیز، آن هم کشورشان فکر کنند؟ باید به این مسئله فکر کرد که همه چیز ممکن است یک شبه دگرگون شود، طوری که ما حتی انتظار آن را هم نداشته باشیم.پس نباید هیچ گاه، حتی در سخت ترین شرایط نیز نا امید بود چون پایان شب سیه سپید است.